شفاعت از دیدگاه قرآن

پدیدآورمحمدهادی معرفت

تاریخ انتشار1388/10/13

منبع مقاله

share 803 بازدید
شفاعت از دیدگاه قرآن

محمد هادى معرفت

قرآن با بيانات و تعبيرات مختلف به مقام شفاعت اشاره دارد و آياتى را در اين زمينه مطرح كرده است. آيات شفاعت به دو دسته تقسيم مى‏شوند:

آيات دسته اول

آياتى كه در آنها لفظ شفاعت به كار برده شده است. اين گونه از آيات در صدد اثبات اصل شفاعت نيستند. بلكه؛ صرفاً در صدد تصحيح عقيده به شفاعت مى‏باشند. چون اسلام با دو گروه مشرك و اهل كتاب مواجه بود كه هر كدام مفهوم غلطى از شفاعت داشتند:

الف - عرب جاهليت

آنها همان مشركين بودند كه تقرب جستن به بت را مايه شفاعت در پيشگاه حضرت حق مى‏دانستند و مى‏گفتند:
«هؤلاء شفعائنا عنداللَّه» (1)
«اين بت‏ها شفعاى ما در نزد پروردگار هستند.»
و در آيه ديگر عقيده باطل آنها را درباره شفاعت بيان مى‏كند و مى‏فرمايد:
«و الذين اتخذوا من دونه اولياء ما نعبدهم الا ليقربونا الى اللَّه زلفى» (2)
«آنهايى كه غير خدا را اولياء خود قرار داده‏اند مى‏گويند: اينها را نمى‏پرستيم مگر به خاطر اين كه ما را به خداوند نزديك كنند.»
قرآن اصل واسطه‏اى كه مشركين بين خود و خداى خود قرار مى‏دادند مورد اشكال قرار نمى‏دهد، بلكه مصداقى كه براى اين كار انتخاب كرده بودند را تخطئه مى‏كند.
چون آنان واسطه‏هاى خود را بت مى‏دانستند و قرآن آن مصداق را باطل مى‏داند. زيرا همان طورى كه در بحث‏هاى گذشته اشاره شد قرآن مصداق را مشخص كرد، بعد از آن كه به طور كلى فرموده است: «و ابتغوا اليه الوسيلة» (3)
يكى از آن مصاديقى كه قرآن تعيين فرموده است شخص پيامبر اكرم(ص) است. قرآن مى‏فرمايد:
«و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفروا اللَّه و استغفر لهم الرسول» (4)
«هنگامى كه مردم مرتكب گناه مى‏شدند و بر خود ستم مى‏كردند به نزد تو مى‏آمدند و از خداوند طلب آمرزش مى‏كردند ؛ پيامبر هم براى آنها استغفار و طلب آمرزش مى‏كرد.»
و در سوره يونس به مشركين خطاب مى‏كند و مى‏فرمايد:
«قل اتنبئون اللَّه بما لا يعلم فى السموات و لا فى الارض سبحانه و تعالى عما يشركون» (5)
«اى پيامبر! به آنها بگو كه آيا خدا را به چيزى خبر مى‏دهيد كه در آسمان‏ها و زمين سرغ ندارد؟ منزه است او؛ و برتر است از آن شريكانى كه قرار مى‏دهند.»
و در سوره يوسف ضمن اين كه اعمال مشركين را ساخته و پرداخته خودشان مى‏داند آنها را به عبادت خداى سبحان دعوت و توصيه مى‏كند و مى‏فرمايد:
«ما تعبدون من دونه الا أسماء سميتموها انتم و آباؤكم و ما أنزل للَّه بها من سلطان ان الحكم الا للَّه امر الا تعبدوا الا اياه ذالك الدين القيم و لكن اكثر الناس لا يعلمون.» (6)
«اين معبودهايى كه غير از خدا مى‏پرستيد، چيزى جز اسم هايى بى مسمّى كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميده‏ايد، نيست ؛ خداوند هيچ دليلى بر آن نازل نكرده است، حكم تنها از آنِ خدا است ؛ فرمان داده كه غير از او را نپرستيد. اين است آيين پابرجا ولى بيشترين مردم نمى‏دانند.»

ب - اهل كتاب

اهل كتاب اعم از يهود و نصارى بر اين باورند كه امت برگزيده خدا هستند و از فرزندان خدا محسوب مى‏شوند.
همان طورى كه پدر نسبت به فرزند عنايت و عطوفت دارد و از گناهان فرزند چشم پوشى مى‏كند، خدا هم گناهكاران و اشتباهات آنها را ناديده مى‏گيرد.
خداوند در سوره بقره عقيده باطل آنها را ذكر مى‏كند و مى‏فرمايد:
«قالوا لن يدخل الجنة الا من كان هوداً او نصارى تلك امانيهم قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين.» (7)
«اهل كتاب گفتند: هيچ كس جز يهود يا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد. اين آرزوى آنها است! بگو: اگر راست مى‏گوييد، دليل خود را بر اين موضوع بياوريد.»
در دنباله آيه مُهر بطلان بر عقيده باطل آنها مى‏زند و در جواب مى‏فرمايد:
«بلى من اسلم و جهه للَّه و هو محسن فله اجره عند ربه و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون.» (8)
«آرى، كسى كه تسليم محض درگاه الهى قرار گيرد و نيكوكار باشد پاداش او نزد پروردگارش ثابت است، نه ترس بر آنهااست و نه غمگين مى‏شوند (بنابراين بهشت خدا در انحصار هيچ گروهى نيست)»
در سوره مائده فرزند بودن يهود و نصارى را رد مى‏كند و مى‏فرمايد:
«و قالت اليهود و النصارى نحن ابناء اللَّه و احباؤه قل فلم يعذبكم بذنوبكم بل انتم بشر ممن خلق يغفر لمن يشاء و يعذب من يشاء و للَّه ملك السموات و الارض و ما بينهما و اليه المصير.» (9)
«يهود و نصارى گفتند: «ما فرزندان و دوستان خدا هستيم.» بگو: پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات مى‏كند؟ بلكه شما هم بشرى هستيد از مخلوقاتى كه آفريده، هر كس را شايسته بداند مى‏بخشد و هر كس را مستحق بداند مجازات مى‏كند؛ و حكومت آسمان‏ها و زمين و آنچه در ميان آنها است از آنِ او است، و بازگشت همه موجودات به سوى او است.»
هم چنين در سوره بقره ادعاى ديگر آنان را قلم بطلان مى‏كشد و مى‏فرمايد:
«و قالوا لن تمسنا النار الا اياماً معدودة قل اتخذتم عند اللَّه عهداً فلن يخلف اللَّه عهده‏ام تقولون على اللَّه ما لا تعلمون.» (10)
«يهود و نصارى گفتند: هرگز آتش دوزخ جز چند روزى به ما نخواهد رسيد (يعنى ما اگر هم گناه بكنيم، به عدد ايامى كه گناه كرديم در آتش مى‏سوزيم بعد وارد بهشت مى‏شويم) بگو: آيا پيمانى از خدا گرفته‏ايد؟ (تا اين كه چند روزى در آتش دوزخ باشيد و بعد وارد بهشت گرديد) خداوند هرگز از پيمانش تخلف نمى‏ورزد، يا چيزى را كه نمى‏دانيد به خدا نسبت مى‏دهيد؟»
يعنى: شما بر خدا افترا مى‏بنديد و چيزى كه خودتان مى‏دانيد دروغ است به خدا نسبت مى‏دهيد و آنچه شما به آن معتقد هستيد عهد و پيمان الهى نيست بلكه عهد و پيمان الهى اين است كه:
«بلى من كسب سيئة و احاطت به خطيئته فاولئك اصحاب النار هم فيها خالدون. و الذين امنوا و عملوا الصالحات اولئك اصحاب الجنة هم فيها خالدون.» (11)
«آرى، كسانى كه مرتكب گناه شوند به طورى كه آثار گناه سراسر وجودشان را بپوشاند و غرق در معصيت و گناه شوند، آنها اهل جهنم هستند و در آن جاودانه خواهند بود. آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، اهل بهشت هستند و هميشه در آن خواهند بود.»
در سوره مدثر براى اين كه خط بطلان بر عقيده يهود و نصارى بكشد، عمل را پايه و اساس قرار مى‏دهد و هر كس را در گرو كردار نيك و عمل صالح خود مى‏داند:
«كل نفس بما كسبت رهينة * الا اصحاب اليمين * فى جنات يتسائلون * عن المجرمين * ما سلككم فى سقر * قالوا لم نك من المصلين * و لم نك نطعم المسكين * و كنا نخوض مع الخائضين * و كنا نكذب بيوم الدين * حتى اتينا اليقين * فما تنفعهم شفاعة الشافعين.» (12)
«هر كس در گرو اعمال و كردار خويش است جز اصحاب يمين (آنهايى كه وارسته هستند) آنها در بهشت هستند و از احوال مجرمين سئوال مى‏كنند و مى‏گويند: چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت؟ مى‏گويند: ما از نمازگزاران نبوديم و اطعام مستمندان هم نمى‏كرديم و پيوسته با اهل باطل همنشينى مى‏كرديم و همواره روز جزا و قيامت را انكار مى‏كرديم تا زمانى كه مرگ ما فرا رسيد. (و نتيجه آن اين مى‏شود) شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى نمى‏بخشد.»
در سوره مؤمن در توصيف اين گونه افراد مى‏فرمايد:
«ما للظالمين من حميم و لا شفيع يطاع.» (13)
«براى ستمكاران نه دوستى وجود دارد و نه شفاعت كننده‏اى كه شفاعتش پذيرفته شود.»
بر اين اساس، در آياتى كه لفظ شفاعت به كار برده شده است در صدد بيان تصحيح عقيده مشركين و اهل كتاب است.
لذا خداوند سبحان در بسيارى از آيات قرآن شفاعت را يا به خودش اختصاص داد، و يا به كسانى كه خود تعيين نموده است.
به آيات زير توجه كنيد
«قل للَّه الشفاعة جميعاً.» (14)
«بگو تمام شفاعت از آن خدا است.»
«من ذا الذى يشفع عنده الا باذنه.» (15)
«كيست كه در نزد او، جز به فرمان او شفاعت كند.»
«ما من شفيع الا من بعد اذنه.» (16)
«هيچ شفاعت كننده‏اى جز به اذن او وجود ندارد.»
«يومئذ لا تنفع الشفاعد الا من اذن له الرحمن و رضى له قولاً.» (17)
«در آن روز شفاعت هيچ كسى سودى نمى‏بخشد، جز كسى كه خداوند رحمان به او اجازه داده و از گفتار او راضى باشد.»
«و كم من ملك فى السموات لاتغنى شفاعتهم شيئاً الا من بعد ان يأذن اللَّه لمن يشاء و يرضى.» (18)
«چه بسيار فرشتگانى كه در آسمان‏ها هستند و شفاعت مى‏كنند اما شفاعت آنها سودى نمى‏بخشد، مگر بعد از آن كه خدا براى هر كس بخواهد و راضى باشد اجازه شفاعت دهد.»
«و لا يشفعون الا لمن ارتضى» (19)
«فرشتگان جز براى كسى كه خدا از آنها خشنود است شفاعت نمى‏كنند.»
«لا يملكون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهداً.» (20)
«آنها هرگز مالك شفاعت نيستند مگر كسى كه نزد خداوند رحمان عهد و پيمانى داشته باشد.»
«و لا يملك الذين يدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم يعلمون.» (21)
«آنهايى كه غير از خدا را مى‏خوانند قادر بر شفاعت نيستند مگر كسانى كه شهادت به حق داده‏اند و به خوبى آگاهند كه چه كسى را بايد شفاعت كنند.»
«ما لكم من دونه من ولى و لا شفيع.» (22)
«هيچ ولى و شفاعت كننده‏اى براى شما جز او نيست.»

آيات دسته دوم

آياتى است كه مستقيماً مسئله شفاعت را مطرح كرده و وعده شفاعت داده است و در صدد اثبات شفاعت است گر چه لفظ شفاعت را به كار نبرده است.

1- ايه استغفار ملائكة

«الذين يحملون العرش و من حوله يسبحون بحمد ربهم و يؤمنون به و يستغفرون للذين امنوا ربنا وسعت كل شى‏ء رحمة و علماً فاغفر للذين تابوا و اتبعوا سبيلك وقهم عذاب الجحيم * ربنا و ادخلهم جنات عدن التى وعدتهم و من صلح من ابائهم و ازواجهم و ذرياتهم انك انت العزيز الحكيم * وقهم السيئات و من تق السيئات يومئذ فقد رحمته و ذالك هو الفوز العظيم.» (23)
«فرشتگانى كه حامل عرش (24) هستند و آنهايى كه در اطراف آنها طواف مى‏كنند هميشه به تسبيح و حمد پروردگارشان مشغول مى‏باشند. و به او ايمان دارند و براى مؤمنان استغفار مى‏كنند و مى‏گويند: پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته است؛ پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى مى‏كنند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ حفظ كن. پروردگارا! آنها را در باغ‏هاى جاويدان بهشت كه به آنها وعده فرموده‏اى وارد كن، همچنين از پدران و همسران و فرزندانشان هر كدام كه صالح بودند، تو توانا و حكيمى. و آنان را از بدى‏ها و زشتى‏ها نگه دار، و هر كس را در آن روز از بدى‏ها نگاه دارى، مشمول رحمتت ساخته‏اى؛ و اين است همان رستگارى عظيم.»
در آيه ديگر، استغفار ملائكه را براى عموم مؤمنين و كسانى كه در روى زمين هستند بيان مى‏كند و مى‏فرمايد:
«و الملائكة يسبحون بحمد ربهم و يستغفرون لمن فى الارض». (25)
«فرشتگان پروردگارش را تسبيح و تمحيد مى‏كنند و براى كسانى كه در روى زمين هستند طلب آمرزش مى‏نمايند».

2- آيه تهجّد

«و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاماً محموداً.» (26)
«پاسى از شب را از خواب برخيز و نافله (قرآن و نماز) بخوان، اين يك وظيفه اضافى براى تو است، اميد است پروردگارت شما را به مقام محمود برساند.»
اين آيه مورد اتفاق مفسران است كه مقصود از مقام محمود، مقام شفاعت است. مرحوم طبرسى مى‏فرمايد:
«قد اجمع المفسرون على ان المقام المحمود هو المقام الشفاعة، و هو المقام الذى يشفع فيه للناس و هو المقام الذى يعطى فيه لواء الحمد فيوضع فى كفه و يجمع تحته الانبياء و الملائكة فيكون(ص) اول شافع و اول مشفع.» (27)
«مفسرين اتفاق نظر دارند كه مقصود از مقام محمود، مقام شفاعت است، و آن مقامى است كه براى مردم شفاعت مى‏كند، و در آن مقام ابتدا پروردگار عالم را سپاس مى‏كند سپس ملائكه را و ملائكه نيز متقابلاً او را سپاس مى‏كند، بعد انبيا را مورد سپاس و حمد خود قرار مى‏دهد و آنان نيز متقابلاً آن حضرت را سپاس مى‏كنند. پس پيامبر اكرم(ص) اولين شافع و مشفع است.» (28)
در توحيد صدوق ذيل آيه شريفه «عسى ان يبعثك ربك مقاماً محموداً» آمده است:
«يكون فيه مقام محمد(ص) و هو المقام المحمود، فيثنى على اللَّه تبارك و تعالى بما لم يثن عليه احد قبله، ثم يثنى على الملائكة كلهم فلا يبقى ملك الا اثنى عليه محمد(ص) ثم يثنى على الرسل بما لم يثن عليهم احد قبله، ثم يثنى على كل مؤمن و مؤمنة يبدء بالصديقين و الشهداء ثم بالصالخين، فيحمده اهل السموات و الارض، فذالك قوله: «عسى ان يبعثك ربك مقاماً محموداً»، فطوبى لمن كان له فى ذالك المقام حظ، و ويل لمن لم يكن له فى ذالك المقام حظ و لا نصيب.» (29)
«در بهشت جايگاهى به نام پايگاه و مقام محمد(ص) وجود دارد كه همان مقام محمود است، و آن مقامى است كه حضرت محمد(ص) بر خداوند سپاس و حمد مى‏كند كه احدى قبل از آن چنين به سپاس الهى نپرداخته باشند. سپس بر تمام ملائكة حمد و سپاس مى‏كند به طورى كه ملكى باقى نمى‏ماند سپس تمام پيامبران و انبياء الهى را حمد و سپاس مى‏كند كه احدى قبل از آن حضرت چنين بر آنها حمد و سپاس نكرده باشد، بعد، به تمام مرد و زن مؤمن حمد و سپاس مى‏كند كه از صادقين شروع و سپس شهداء و بعد از آن صالحين را حمد و سپاس مى‏كند. پس تمام اهل آسمان و زمين آن حضرت را حمد و سپاس مى‏كنند و اين همان معناى قول خداوند است كه فرمود: «عسى ان يبعثك ربك مقاماً محموداً». خوشا به حال كسى كه سهمى از آن جايگاه داشته باشد؛ و واى بر كسى كه از آن مقام سهم و نصيبى نبرده باشد.»

3- آيه رضايت

«و للاخرة خير لك من الاولى. و لسوف يعطيك ربك فترضى» (30)
«مسلّماً آخرت براى تو از دنيا بهتر است. و به زودى پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد كرد كه خشنود و راضى شوى.»
مرحوم طبرسى در تفسير آيه فوق مى‏فرمايد:
«معناه: و سيعطيك ربك فى الآخرة من الشفاعة و الحوض و سائر انواع الكرامة فيك و فى امتك ما ترضى به.» (31)
«معناى آن اين است كه: به زودى خداوند به تو در آخرت مقام شفاعت و حوض كوثر و انواع كرامت به تو و به امت تو عطا مى‏كند تا راضى و خشنود شوى.»
امام صادق(ع) مى‏فرمايد:
«رضا جدى ان لا يبقى فى النار موحد.» (32)
«رضاى جدم رسول خدا(ص) در آخرت اين است كه: موحد و خداپرستى در آتش جهنم باقى نماند.»
باز در تفسير گراسنگ مجمع البيان در ذيل آيه شريفه آمده است:
«روى حرث بن شريح عن محمد بن على بن الحنفيه انه قال: يا اهل العراق! تزعنون ان ارجى اية فى كتاب اللَّه عز و جل: «يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة اللَّه ان اللَّه يغفر الذنوب جميعاً» (33) «و انا اهل البيت(ع) نقول ارجى آية فى كتاب اللَّه «و لسوف يعطيك ربك فترضى» و هى و اللَّه الشفاعة ليعطينها فى اهل لا اله الا اللَّه حتى يقول: رب رضيت.» (34)
«حرث بن شريح از محمد بن حنفيه از پدرش حضرت على(ع) نقل مى‏كند كه به مردم عراق فرمود: شما اهل عراق مى‏گوييد: از تمامى آيات قرآن آيه‏اى كه بيش از همه اميدوار كننده است آيه زير است كه مى‏فرمايد: «بگو: اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‏ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى‏آمرزد.» اما ما خاندان اهل بيت(ع) معتقديم كه اميدوارترين آيه در قرآن آيه «و لسوف يعطيك ربك فترضى» است كه به خدا سوگند! آن مقام شفاعت است كه به اهل «لا اله الا اللَّه» عطاء مى‏گردد تا زمانى كه پيامبر اسلام(ص) اظهار خشنودى و رضايت نمايد.»

4- آيه استغفار پيامبر اكرم(ص)

«فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر.» (35)
«اى پيامبر! آنان را عفو كن و برايشان طلب آمرزش نما، و در امور با ايشان مشورت كن.»
و نيز خطاب به پيامبر اكرم(ص) درباره آمرزش زنان مؤمنه مى‏فرمايد:
«واستغفر لهن ان اللَّه غفور رحيم.» (36)
«اى پيامبر! براى زنان مؤمنه از خداوند طلب آمرزش كن چون خداى شما آمرزنده و بخشاينده است.»
و در سوره محمد آمده است:
«و استغفر لذنبك (37) و للمؤمنين و المؤمنات» (38)
«براى گناهى كه مردم نسبت به تو كردند و براى مردان مؤمن و زنان مؤمنه طلب آمرزش نماى»
و در سوره نور مى‏فرمايد:
«و استغفر لهم اللَّه ان اللَّه غفور رحيم.» (39)
«از خداى خود طلب آمرزش براى مؤمنان كن به درستى كه خداوند آمرزنده و مهربان است.»
شفاعت از ديدگاه روايات
در جلسات گذشته بيان شد كه در نصوص اسلامى اعم از كتاب و سنت مسئله شفاعت به عنوان يك اصل مسلّم مطرح است.
تا به اينجا آيات را مورد بررسى و تحقيق قرار داديم. اكنون مسئله شفاعت را از ديدگاه روايات مورد بحث قرار مى‏دهيم.
1- قال رسول اللَّه(ص): «اسعد الناس بشفاعتى يوم القيامة من قال: لا اله الا اللَّه خالصاً من قلبه او نفسه.» (40)
«رسول خدا(ص) فرمود:«باسعادت‏ترين مردم در روز قيامت كه به شفاعت نائل مى‏شود كسى است كه كلمه توحيد (لا اله الا اللَّه» را با خلوص و باور قلب بگويد.»
2- «لكل نبى دعوة مستجابة فتعجل كل نبى دعوته و انى اجتمعت دعوتى شفاعة لامتى، من مات منهم لا يشرك باللَّه شيئاً.» (41)
«هر پيغمبرى دعايى مستجاب دارد كه حتماً خداوند آن را اجابت مى‏كند. همه پيامبران اين دعا را در دنيا از خدا خواستند و خداوند هم به اجابت رساند ولى من دعاى مستجاب خود را ذخيره آخرت كرده‏ام و آن اين كه از خداوند بخواهم به من اجازه شفاعت امتم را بدهد. به شرط آن كه با ايمان از دنيا برود و در دل او ذره‏اى از شرك وجود نداشته باشد.»
3- قال رسول اللَّه(ص): «ان اللَّه اعطانى مسألة فادخرت مسألتى للشفاعة المؤمنين من امتى يوم القيامة ففعل ذالك.» (42)
«رسول خدا(ص) فرمود: خداوند به من يك درخواست ارزانى داشته است (يعنى فرموده است يك درخواست از من بكن و آن هم مستجاب مى‏شود) و من هم همان درخواست را براى روز قيامت گذاشته‏ام كه امتم را شفاعت كنم و خداوند هم پذيرفت.»
4- قال رسول اللَّه(ص): «اعطيت خمساً لا يعطيها احد قبلى: جعلت لى الارض مسجداً و طهوراً، و نصرت باالرعب، و احل لى المغنم، و اعطيت جوامع الكلم، و اعطيت الشفاعة.» (43)
«رسول خد(ص) فرمود: پنج چيز به من داده شده كه به هيچ يك از پيامبران قبل داده نشده است: 1- زمين براى من هم سجده گاه است و هم طهور (يعنى بر روى زمين مى‏توانم تيمم كنم) 2- در جنگ‏ها بوسيله رُعب و وحشتى كه در دل دشمن ايجاد مى‏شد يارى مى‏شدم. 3- غنائم جنگى براى من حلال گرديد (واعلموا انما غنمتم من شى‏ء فان للَّه خمسه و للرسول.) (44) 4- به من جوامع الكلم داده شد (يعنى اصول معارف و تشريفات و آنچه در شناخت در رابطه با جهان آفرينش معتبر است در قرآن به من نازل شده است. (45) 5- شفاعت در روز قيامت.»
روايات از طريق اهل سنت و شيعه درباره شفاعت زياد است و شايد به حد تواتر باشد. (46) ولى عمده فهم حديث و روايات است. اين گونه روايات - كه صريحاً وعده شفاعت داده مخصوصاً براى كسانى كه دست خود را به گناهان بزرگ آلوده كرده‏اند - مانند وعده به مغفرت و قبول توبه نبايد اين گمان به وجود آورد كه مايه جرأت و اقدام به معصيت مى‏شود. هرگز، بلكه صرفاً براى بيان يك واقعيت است كه در عالم آخرت رخ مى‏دهد و وسيله آموزش تا آن جهان هم وجود دارد، و باب رحمت الهى بسته نمى‏گردد. ولى صرفاً يك وعده است كه تحقق آن شرائطى دارد. از جمله ندامت، توبه، استغفار و عمل صالح است كه رحمت الهى نيز با آن توأم گرديد، و مايه نجات مى‏گردد. چنانچه در خطبه پيغمبر اكرم(ص) كه در اواخر عمرشان ايراد فرمودند آمده است:
«والذى بعثنى بالحق لا ينجى إلا عمل مع رحمة.» (47)
«چيزى نجات بخش نيست جز عمل توأم با رحمت الهى.»
لذا در بسيارى از روايات شفاعت گوشزده شده: مردم نبايد به اتكاء شفاعت، خود را به گناه آلوده سازند و از انجام وظائف دينى سر باز زنند، زيرا چه بسا همين آلوده شدنها انسان را از شايستگى شمول شفاعت دور سازد.
شرائط شفاعت شوندگان

1- مورد رضايت الهى باشد

اولين شرط براى كسى كه مى‏خواهد در روز قيامت مورد شفاعت شفاعت كنندگان قرار بگيرد اين است كه رضايت خداوند متعال را احراز كرده باشد.
در سوره انبياء در مورد شفاعت كردن فرشتگان مى‏فرمايد:
«لا يشفعون الا لمن ارتضى.» (48)
«فرشتگان جز كسى را كه خداوند از او راضى است شفاعت نمى‏كنند.»
در روايتى از امام صادق(ع) نقل شده است كه آن حضرت فرمود:
«و اعلموا انه ليس يغنى عنكم من اللَّه احده من خلقه شيئاً و لا ملك مقرب و لا نبى مرسل و لا من دون ذالك، فمن سره ان تنفع شفاعة الشافعين عند اللَّه فاليطلب الى اللَّه ان يرضى عنه.» (49)
«بدانيد كه هيچ كس از شما و ملك مقرب و پيامبران و افراد پايين‏تر از آنها نمى‏تواند از شما در مقابل پروردگار دفاع كند و شفاعت شما را بكند مگر اين كه كسب رضايت خدا را كرده باشيد. در اين صورت مشمول شفاعت شفيعان قرار مى‏گيريد.»

2- ايمان به خدا داشته باشد

از جمله شرائطى كه قرآن براى شفاعت شوندگان قائل است ايمان به پروردگار و نفى هر گونه شريك براى ذات احديت است.
همان طورى كه يكى از صفات مشركين را در روز قيامت عدم شفاعت شفاعت كنندگان مى‏داند و مى‏فرمايد:
«فما تنفعهم شفاعة الشافعين.» (50)
«شفاعت هيچ شفاعت كننده‏اى به حال آنها سودى نمى‏بخشد.»
و هم چنين در سوره نساء شرك را مانع مغفرت و شفاعت مى‏داند و مى‏فرمايد:
«ان اللَّه لا يغفر ان يشرك به و يغفر مادون ذالك لمن يشاء.» (51)
«خداوند شرك را نمى‏آمرزد و آنچه پايين‏تر از شرك است براى هر كس بخواهد مى‏بخشد.»
بنابراين، ايمان به خدا شرط لازم و ضرورى نيل به شفاعت و مغفرت است.

3- ستمكار و ظالم نباشد

دسته سومى كه شرط شفاعت را در روز قيامت دارا نيستند و به شفاعت نائل نمى‏شوند گروه ستمكار و ظالم است كه به خاطر ظلم به جامعه و مظلومين و ارتكاب اعمال ضد انسانيت شايسته شفاعت نيستند.
در سوره مؤمن آمده است:
«ما للظالمين من حميم و لا شفيع يطاع.» (52)
«براى ستمكاران در روز قيامت نه دوستى وجود دارد و نه شفاعت كننده‏اى كه شفاعتش پذيرفته شود.»

4- تارك ضروريات دين نباشد

در روايات وارد شده است كه اگر كسى در نماز سهل انگارى كند و آن را در اول وقت بجا نياورد مورد شفاعت ائمه(ع) قرار نمى‏گيرد.
امام صادق(ع) در موقع احتضار، اهل و عيال خود را جمع كرد و فرمود:
«لا ينال شفاعتنا من استخف بالصلوة.» (53)
«كسى كه نماز را سبك بشمارد به شفاعت ما ائمه معصومين نائل نخواهد گشت.»
استخفاف و سبك شمردن نماز به اين است كه در مقدمات نماز، در لباس، وضو و مكان نماز و در وقت فضيلت آن دقت كافى به خرج ندهد.
در سوره مدّثر علت دخول كافران به جهنم را عدم اقامه نماز مى‏داند و مى‏فرمايد:
«قالوا لم نكن من المصلين» (54)
و در سوره ماعون آمده است:
«فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون.» (55)

5- ايمان راسخ به ولايت ائمه معصومين(ع) داشته باشد.

انواع شفاعت

از بحث‏هاى گذشته اين گونه بدست آمد كه شفاعت در يك تقسيم بندى كلى به دو قسم شفاعت صحيح و شفاعت باطل تقسيم مى‏شود.
1- شفاعت فضلى: شفاعتى است كه خداوند به بندگانش تفضل كرده و باب آن را به سوى آنها گشوده است.
اين نوع شفاعت انسان را از عذاب نجات مى‏دهد و موجب مى‏شود كه از گناهانش مغفرت و بخشش يابد.
تا اينجا بحثى كه درباره شفاعت شد همان شفاعت فضلى بود كه در كلام رسول گرامى اسلام(ص) اين نوع از شفاعت آمده است. در آنجايى كه مى‏فرمايد:
«ادخرت شفاعتى لاهل الكبائر من امتى اما المحسنون فما عليهم من سبيل.» (57)
«من شفاعتم را براى آن دسته از گناهكاران امتم كه گناه كبيره مرتكب مى‏شوند ذخيره كرده‏ام، اما نيكوكاران مورد مؤاخذه قرار نمى‏گيرند.»
2- شفاعت رهبرى: شفاعتى است كه انسان را از عذاب الهى نجات مى‏دهد و به حسنات و نيكى‏ها نائل مى‏سازد و موجب ترفيع درجه انسان در پيشگاه الهى مى‏گردد. مثلاً اگر انسان به قرآن عمل كند، در روز قيامت شفيع و واسطه انسان مى‏شود و او را از عذاب الهى نجات مى‏دهد و روانه بهشت مى‏گرداند.
يا اين كه پيامبر با آوردن شريعت، انسان را هدايت كرده و او را وارد بهشت كرده است.
به اين نوع از شفاعت، «شفاعت عملى» نيز مى‏گويند. ما شفاعت رهبرى را قبول داريم، زيرا، مثلاً عالمى كه انسان را تربيت كرده در واقع واسطه شده است تا آن شخص هدايت شود. و اين يك نوع شفاعت رهبرى است.
آيه شريفه 85 سوره نساء به اين نوع از شفاعت اشاره دارد و مى‏فرمايد:
«من يشفع شفاعة حسنة يكن له نصيب منها و من يشفع شفاعة سيئة يكن له كفل منها و كان اللَّه على كل شى‏ء مقيتاً.»
«اگر كسى، كسى را هدايت كرد و او را تشويق و شفاعت به كار نيكى نمود، نصيبى از آن براى او خواهد بود، و كسى كه تشويق و كمك به كار بدى كند، سهمى از آن خواهد داشت. خداوند حسابرس و نگهدار هر چيز است.»
و همچنين آيه‏اى كه درباره فرعون است اشاره به شفاعت رهبرى دارد.
«يقدم قومه يوم القيامة فاوردهم النار.» (58)
«فرعون روز قيامت پيشاپيش پيروان خود حركت مى‏كند و آنها را وارد آتش مى‏سازد.»
با اين توضيح روشن گرديد كه شفاعت رهبرى هم در حسنه ممكن است و هم در سيّئه.
اگر رهبرى در اين جهان پيروان خود را به نيكى دعوت كرد و آنها را دعوت نمود در روز قيامت هم شفيع و واسطه آنها مى‏شود و هم آنها را از عذاب جهنم نجات مى‏دهد و وارد بهشت مى‏كند.
اما رهبرى كه در اين دنيا پيروانش را به گمراهى و ضلالت كشانده است، در آخرت نيز آنها را وارد برزخ مى‏كند و همان طورى كه در اين دنيا قائد و پيشواى گمراهان بود، در آخرت نيز قائد و پيشواى آنان مى‏شود و آنها را وارد دوزخ مى‏سازد.
اين پيام آيه‏اى است كه مى‏فرمايد:
«يوم ندعوا كل اناس بامامهم.» (59)
«روزى كه هر مردمى را با پيشواى آنان مى‏خوانيم.»

پاورقی ها

1. يونس 18:10.
2. زمر 3:39.
3. مائده 35:5.
4. نساء 64:4.
5. يونس 18:10.
6. يوسف 40:12.
7. بقره 111:2.
8. بقره 112:2.
9. مائده 18:5.
10. بقره 80:2.
11. بقره 81:2.
12. مدثر 48-38:74.
13. مؤمن 18:40.
14. زمر 44:39.
15. بقره 255:2.
16. يونس 3:10.
17. طه 109:20.
18. نجم 26:53.
19. انبياء 28:21.
20. مريم 87:19.
21. زخرف 86:43.
22. سجده 4:32.
23. مؤمن 9-7:40.
24. مراد از «عرش»، عرش تدبير است. يعنى: تدبير اين جهان بر عهده اين گونه ملائكه‏ها است همان طورى كه در سوره نازعات آمده يكى از صفات و ويژگى‏هاى فرشتگان را تدبير امور جهان مى‏داند و مى‏فرمايد: «فالمدبرات امراً.»
25. شورى 42: 5.
26. اسراء 79:17.
27. مجمع البيان، ج‏6، ص‏435.
28. علامه طباطبايى(ره) نيز مى‏فرمايد: خداوند محمود بودن مقام آن حضرت را مطلق آورده و هيچ قيدى به آن نزده، و اين خود مى‏فهماند كه مقام نامبرده مقامى است كه هر كس آن را مى‏پسندد و معلوم است همه، مقامى را حمد مى‏كنند كه از آن خوششان بيايد و همه كس از آن منتفع گردد. به همين جهت آن را تفسير كرده‏اند به مقامى كه همه خلايق آن را حمد مى‏كنند، و آن مقام شفاعت كبراى رسول خدا(ص) است كه روز قيامت در آن مقام قرار مى‏گيرد. روايات وارده در تفسير اين آيه از طريق شيعه و سنى بر همين معنا اتفاق دارند. (الميزان، ذيل آيه شريفه)
در درالمنثور نيز آمده است: شخصى از رسول خدا(ص) معناى مقام محمود را پرسيد، فرمود: مقام شفاعت است.
29. توحيد صدوق: 261.
30. ضحى 5-4:93.
31. مجمع البيان 505:10.
32. مجمع البيان 505:10.
33. زمر 53:39.
34. مجمع البيان 505:10.
35. آل عمران 159:3.
36. ممتحنه 12:60.
37. درباره تفسير جمله «واستغفر لذنبك» رجوع شود به كتاب «تنزيه انبياء» (محمد هادى معرفت) به قلم و كوشش نگارنده، صص 177 تا 182.
38. محمد 19:47.
39. نور 62:24.
40. صحيح بخارى 36:1.
41. مسند احمد حنبل 149:5؛ سنن ابن ماجة 2:/581.
42. امالى شيخ طوسى، ص‏36.
43. من لا يحضره الفقيه 155:1.
44. انفال 41:8.
45. قرآن حاوى تمام اصول و معارف انسانى است اعم از شناخت جهان، شناخت خويشتن شناخت خدا، شناخت علت و فلسفه آفرينش انسان و موجودات، صفات ثبوتيه و سلبيه خدا و غيره كه به هيچ پيامبرى اين گونه معارف براى او نازل نشده است. به عنوان نمونه شناخت انسان در قرآن با تورات بسيار متفاوت است. و يا شناخت خدا در قرآن با تورات قابل مقايسه نيست.
46. علامه سبحانى در رساله شفاعت 100 حديث درباره شفاعت آورده است.
47. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد 183:10.
48. انبياء 28:21.
49. كافى 11:8.
50. مدثر 48:74.
51. نساء 116:4.
52. مؤمن 18:40.
53. كافى 270:3 و 401:6.
54. مدثر 40:74.
55. ماعون 5-4:107.
56. اغلب فقها مى‏گويند كه اعتبار به آخر وقت است.
57. سنن ابن ماجة 583:2؛ مسند احمد حنبل 213:3؛ من لا يحضره الفيه 376:3.
58. هود 98:11.
59. اسراء 71:17.
معارفى از قران ، ص 122 - 101

مقالات مشابه

شفاعت

نام نشریهسفینه

نام نویسندهاسماعیل تاج بخش, محمدباقر ملکی میانجی

رابطه شفاعت با مقام معنوى مؤمنان

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهسیدمصطفی حسینی نسب

«شفاعت» در اسلام

نام نشریهپژوهشنامه معارف قرآنی(آفاق دین)

نام نویسندهمحمد صدقی الانق

شفاعت عقوبت در قرآن و عهدین

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهمحمد کاوه

شفاعت در برزخ

نام نشریهفصلنامه حسنا

نام نویسندهمحمد اصغری‌نژاد

شفاعت در تفسیر مناهج البیان

نام نشریهمجله سفینه

نام نویسندهنهلا غروی نائینی